مفهوم اساسی کتاب درمانی، بازپروری از راه خواندن است. فکر کتاب درمانی از آن جا بر میخیزد که انسان به تعیین هویت با دیگران از راه ادبیات و هنر علاقمند است. کتاب درمانی تعامل بین خواننده و ادبیات است. در روش درمان با کتاب، مطالب خواندنی که در اختیار خواننده قرار میگیرد، تاثیر درمانی و شفابخشی دارد.
اصطلاح كتابدرماني تركيبي از واژههاي يوناني بيبلوس به معني كتابها و تراپيا بهمعني درمان است که دارای قدمتی طولانی است. بر كتيبه سردر كتابخانه شهر باستاني تبس (در سواحل نيل) نوشته شده است: “شفاخانه روح”. ارسطو معتقد بود كه ادبيات اثر درماني دارد، همچنين روميان باستان دريافته بودند كه ميان خواندن و درمان ارتباط وجود دارد. يادداشتهاي “كالبدشناسي ماليخوليا” اثر رابرت برتون، ارجاعات بسياري را در زمينه كاربرد ادبيات در كاهش آشفتگيهاي روحي ارائه كرده است. برتون، كتاب مقدس را به داروخانهاي تشبيه كرده است كه در آن داروي هر نوع بيماري يافت ميشود. ارتباط مذهب با كتابدرماني، شاهدي دال بر قدمت حضور كتابخانهها در بيمارستانهاست. يكي از قديميترين پيشينههاي استفاده از كتابدرماني در قرون وسطي و در قرن سيزدهم يافت شده است. در بيمارستان المنصور كه در قاهره ساخته شده بود، در طول مراقبتهاي پزشكي، خدمات خواندن قرآن توسط روحانيون براي بيماران ارائه ميشد. بنجامين راش در ۱۸۱۰، كتاب خواندن را بهعنوان بخشي از طرح معالجه بيمار و شيوهاي دگرسوگرانه بهمنظور دور نگهداشتن ذهن بيماران از آشفتگي پيشنهاد كرد. اثري كه راش منتشر كرد تأثير بسزايي در تمرينهاي روانپزشكي داشت و موجب شد خدمات كتابخانهاي به بيماران رواني در اواخر قرن نوزدهم بهطور شگفتآوري پيشرفت كند. نخستين مقاله درباره كتابدرماني در ۱۸۴۸، توسط جان مينسن گالت، در همايشي كه توسط انجمن مديران مؤسسات پزشكي امريكايي برگزار شده بود، ارائه شد. در مقاله او اصول و كاربرد كتابدرماني، گروههاي بيماران، و نوع خواندنيهاي مناسب هر گروه معرفي شده بود. گالت در ۱۸۵۳ عملا براي درمان بيماران رواني از كتاب خواندن بهره ميگرفت. چون در كتابدرماني علاوه بر شناخت بيماري، شناخت كتاب نيز ضرورت داشت و از طرفي باور به تأثير اين فن افزايش پيدا ميكرد، كمكم ضرورت نوعي همكاري ميان پزشكان، روانپزشکان و كتابداران احساس شد. به همين دليل پس از مدتي كتابدرماني بهعنوان جنبهاي از حرفه كتابداري شناخته شد. نخستين همكاري بين كتابداري و روانپزشكي در بيمارستان مكلين در ويورلي ماساچوست آغاز شد. انجمن كتابداران امريكا*، يكي از نخستين سازمانهاي حرفهاي بود كه فعالانه كتابداري را از طريق ايجاد كتابخانههايي در بيمارستانها و يا مؤسسات، پيش از قرن بيستم، رواج داد. در ابتداي اين قرن بسياري از پزشكان ]خواندن[كتاب را براي حل مشكلات هيجاني بيماريهاي رواني توصيه كردند. افراد برجستهاي نظير كارل و ويليام منينگر، كه هر دو پزشك بودند، ضمن اينكه مطالعات پژوهشي باليني را درباره اثربخشي اينگونه درمان در مطالعات ۵ ساله خود طي دهه ۱۹۳۰ هدايت كردند، كاربرد كتابدرماني و رشد كتابخانه را در كلينيك منينگر نيز توسعه دادند.
در حوزه تعليم و تربيت، آموزگاران، كاربرد كتابدرماني را از دهه ۱۹۴۰ آغاز كردند. در طول دهه ۱۹۵۰ مطالعه گروهي به درمان افراد الكلي افزوده شد. در دهه ۱۹۶۰ كتابدرماني در برخي زمينهها نظير اعتياد به مواد مخدر، ترس، تغييرات نگرشي، بلوغ اخلاقي، مرگ، و همه موارد استثنايي پيشرفت كرد. در ۱۹۶۱، بهعنوان يك واژه متعارف توسط “واژهنامه بينالمللي وبستر” پذيرفته شد. در دهه ۱۹۷۰ يكي از نخستين كلاسهاي اصول نظري كتابدرماني تدريس شد.
متخصصین رشد و پرورش کودکان هم، بارها، کتاب درمانی را برای مواردی که کودکان در فشارهای روحی مانند بستری بودن در بیمارستان، از دست دادن دوست و جدایی والدین، یا در شرایط جنگ و رخدادهای طبیعی همچون سیل و زلزله قرار میگیرند، توصیه کردهاند. ادبیات میتواند کودکان را در درک عواطف خود، همذاتپنداری با شخصیتهایی که احساسهای مشابه را تجربه میکنند و نیز کسب بینشی نوین نسبت به چگونگی برخورد دیگران با همان مشکلات، یاری رساند. کتاب میتواند نقشی همچون آینه را برای کودکان بازی کند؛ به این معنا که بازتابدهندهٔ ویژگیهای ظاهری، روابط، احساسها، اندیشههای آنها در پیرامونشان باشد. همچنین کتاب میتواند چون پنجرهای رو به جهان باشد که کودکان را به نگاه فراتری از خود و پیرامونشان دعوت کند تا با شخصیتها و شرایط پیوند برقرار نمایند.
کودکان هنگام کتاب درمانی سه فرایند را تجربه میکنند:۱٫ فرایند همانندسازی ۲٫ فرایند پالایش روانی و ۳٫ فرایند بینش درون.
از آن جا که کودکان و نوجوانان در بیشتر موارد خود را به جای شخصیتهای کتاب یا قهرمان های اصلی داستان میگذارند، چنانچه در پروژههای کتاب درمانی، کتابهای مناسبی گزینش شوند، همانندسازی به آنها کمک میکند تا مشکلات خود را شناسایی کنند و هنگامی که در مییابند در رویارویی با این گونه مشکلات تنها نیستند، احساس آرامش و امنیت میکنند و از تنهایی و تشویش آنها کاسته میشود. زمانی که این همانندسازی صورت گرفت، فرایند پالایش روانی نیز انجام میشود. کودک و نوجوان از جنبه احساسی در گیر داستان میشود و میتواند احساسات خود را در شرایطی امن بروز دهد. با همانندسازی و پالایش روانی، کودک و نوجوان برای تجزیه و تحلیل مشکلات خود توانمندتر میشود. این گونه تحلیلها سبب افزایش آگاهی و در ک عمیقتر آنها از خود و ارتباط با دیگران میشود. این خود آگاهی کودک و نوجوان را قادر میسازد تا دریافتهای خود را از رخدادها دگرگون کند و رفتارهایش را بهبود بخشد.
این روش درمانی اگر به درستی انجام گیرد، سودهای بسیاری در پی دارد، از جمله تخلیهٔ احساسات، همانند سازی با شخصیت داستان، فعال شدن قدرت تخیل، تجربهٔ لحظههای شاد و تقویت تفکر مثبت. کتابدرمانی راهی مناسب برای کاهش فشارهای روحی و جسمی است که استفاده از آن در موارد ویژه پیشنهاد میشود. نگاه نو در راستای این هدف به معرفی کتاب های پرمحتوا و کاربردی به شما عزیزان خواهد پرداخت.